خالی بندان در جهان صنعتگرند......

 

آنچه باعث محبوبیت و شهرت فیروز کریمى در ایران شد، نه مسائل فنى بلکه قدرت طنزپردازى فوق العاده او است. کریمى یکى از فنى ترین مربیان فوتبال است و اغراق نیست اگر بگوییم در ۲ دهه اخیر کمتر مربى همچون او از نظر فنى، تیم هایش را دچار تغییر و تحول کرده است.

در وصف این موضوع همین بس که بدانیم در دهه ۷۰ و زمانى که یکى از مدرسان بین المللى فوتبال به کشورمان سفر و تمرینات چند تیم را از نزدیک مشاهده کرده بود، عنوان کرد:«تنها مربى که ۵۰ درصد کارش شبیه اروپایى ها است، فیروز کریمى است.» کریمى اما هیچ گاه از این بابت مشهور نشد. علاقه مندان فوتبال این نکته را مى دانند که فیروز خان تبحر خاصى در آوردن تیم ها از دسته هاى پایین به رده هاى بالاتر دارد، اما این مربى نه به واسطه امور فنى، که به دلیل نوع گفتارش در میان جامعه فوتبال محبوبیتى دوچندان به دست آورد. کریمى لیسانس روانشناسى دارد و به خوبى مى داند که اگر یک جمله خنده دار را به حالت کاملا جدى بیان کند، اثر بیشترى روى مخاطب مى گذارد. او به همین دلیل بدون اینکه لبخندى بزند، گفته هاى طنز خود را بر زبان مى آورد. البته گاهى اوقات حرف هاى فیروز کریمى از حالت طنز خارج مى شود.

کم نیستند افرادى که فیروز خان آنها را به باد تمسخر گرفته است. او یک روز از سهراب ساعى (کمک داور فوتبال کشورمان) به بهانه کوتاه بودن قدش ایراد مى گیرد و دیگر روز بازیکن تیم اش را به باد استهزا مى گیرد و البته از اینکه از نام و نام خانوادگى افراد سوء استفاده کند، هیچ ابایى ندارد. او پیش از بازى با پرسپولیس گفته بود: «قطبى را به قطب شمال یا جنوب مى فرستم» و وقتى مقابل این تیم تن به شکست داد، به جاى اینکه از سرمربى پرسپولیس عذرخواهى کند، عملکرد او را زیر سؤال برد.
همه ما دوست داریم فیروز کریمى صحبت کند و ما هم بخندیم، اما آقاى کریمى به چه قیمتى این کار را انجام مى دهید؟ شما که قدرت طنزپردازى فوق العاده اى دارید چرا سعى نمى کنید در کنار این موضوع، واقعیت ها را هم بپذیرید؟ کریمى در برنامه نود تعویض قطبى را در تغییر نتیجه بازى بى اثر دانسته بود و این مربى را به «خالى بند بودن» متهم کرد.

کریمى اما به این نکته توجه نکرد که خودش هم در اواخر بازى دست به تعویض زد و قطبى هم این کار را انجام داد، اگر قرار باشد این قضیه در روند بازى تأثیر نداشته باشد، پس چگونه است که این دو تعویض (که در فاصله زمانى کمتر از ۱۰ دقیقه صورت گرفت) به شکست استقلال اهواز و پیروزى پرسپولیس منجر شد؟ از فیروز کریمى - که معتقدیم کار فنى را بلد است - بیشتر از این انتظار مى رود، اما فیروز خان احتمالا نمى تواند موفقیت یک مربى ایرانى که سال ها دور از وطن بوده را فقط به جرم آنکه در خارج از کشور حضور داشته و مربیگرى کرده، ببیند و به همین دلیل پیش و پس از بازى او را از نظر فنى بلکه از لحاظ مسائل دیگر زیر سؤال مى برد. کریمى معمولا زمانى که بازى را واگذار مى کند، قدرت طنزپردازى اش را هم از یاد مى برد و پس از بازى مصاحبه نمى کند، اما خدا نکند تیم اش پیروز شده باشد یا اینکه اتفاق خاصى رخ داده باشد.
در شرایطى هم که طرف مقابل کاراکتر جذابى داشته باشد (همچون دایى) آن وقت است که آقا فیروز استعداد خدادادى اش را به رخ مى کشد و با به میان کشیدن مسائل غیر فنى، اسباب خنده دیگران را فراهم مى کند. از فیروز کریمى به عنوان یک مربى حرفه اى انتظار مى رود که به همکارانش احترام بگذارد و اگر مى بیند قطبى در پرسپولیس موفق است و با فکرش استقلال اهواز را شکست داده به او احترام بگذارد و حداقل اگر نمى خواهد از او تعریف کند، به دروغ بدش را هم نگوید.

جوک گفتن در زمان پیروزى و شادکامى، کار خارق العاده اى نیست. مهم این است که در زمان ناکامى بتوان با واقعیت ها کنار آمد. آقاى کریمى! از اینکه در این مدت ما را خنداندى از تو متشکریم، اما نحوه برخورد، رفتار و گفتار شما در برنامه نود نشان داد که چندان منطقى نیستید و با حرف هایتان دیگر شورش را درآورده اید!

عروسى در کوچه حجازى

 

شب گذشته بالاخره عروسى به کوچه ناصرخان رسید البته نه آن عروسى و هلهله اى که حجازى وعده اش را داده بود بلکه سرمربى استقلال در نقش پدر داماد ظاهر شده و براى تک پسرش آستین بالا زد و آتیلا را به سر و سامانى رساند.

 دیشب مراسم عروسى آتیلا حجازى تنها پسر ناصر حجازى برگزار شد. مبارک آتیلا و ناصرخان

حجازى که همچنان حجازى است!!


اوضاع نسبت به ۱۰ سال گذشته هیچ تغییرى نکرده. ناصر حجازى بعد از سال ها خانه نشینى دوباره به سطح اول فوتبال ایران بازگشته اما سبک و سیاق او همانى است که پیشتر به معرض نمایش گذاشته بود. ۱۰ سال قبل درست در جایى که فینال خانگى جام قهرمانى باشگاه هاى آسیا را به حریف ژاپنى واگذار کرد همه اشتباهات را به گردن بازیکن انداخت و حالا با عبور همه این سال ها همان ادعاى سابق را مى کند. سرمربى که به بهره مندى از فاکتور دیسیپلین مشهور است کمتر پیش آمده اشتباهات تاکتیکى را به گردن بگیرد و همواره دم دست ترین گزینه را که همان کم کارى و اشتباه بازیکنان باشد براى رفع اتهامات به عنوان سپر بلا جلو مى اندازد.
به این ترتیب است که ویژگى  بارز ناصر حجازى همچنان به قوت باقى مانده. به واقع تا روزى که تعامل دوطرفه و مثبتى در کار باشد که اوضاع بر وفق مراد سرمربى رقم بخورد همه چیز
رو به راه است اما آنجا که اتفاق سبب شود شرایط به مذاق مرد همیشه منتقد خوش نیاید تقابل با بازیکن و مجادله کلامى حتى از طریق رسانه هاى مکتوب و غیرمکتوب همه چیز را زیر سؤال مى برد. براى اثبات این ادعا نیازى به کنکاش عمیق در حافظه فوتبالى نیست. یک فلاش بک به عقب کافى است تا تعامل هایى که جاى خوش را به تقابل داده محرز شود، خطرى که همچنان بیخ گوش استقلال و حجازى است و اگر روش سرمربى تغییرى نکند بعید نیست ضرر و زیانى دوباره به واسطه ابراز چنین رفتارى نه فقط نصیب استقلال بلکه عاید شخص حجازى شود.

۱۰ سال قبل
بعد از عزل منصور پورحیدرى مصاف استقلال ـ شموشک اولین دیدارى بود که آبى پوشان پایتخت ناصر حجازى را به عنوان سرمربى روى نیمکت داشتند. بازى با گل دقیقه ۹۰ بهروز پرورش خواه که در قالب یک شوت
۳۰ مترى به تور دروازه شموشک دوخته شد به پایان رسید تا استقلال شروع خوبى را با حجازى تجربه کند. حجازى قدم اول را محکم برداشت و خیلى سریع به مربى محبوب جماعت استقلالى تبدیل شد اما سرمربى که داعیه نظم و انضباطش همواره در بوق و کرنا زده شده در نهایت موضع گیرى علیه بازیکن را آغاز کرد تا با دست خود آرامش را از استقلال فرارى دهد.
سال ۷۶ داود حسینى هافبک محبوب ناصر حجازى بود. حسینى خیلى راحت فیکس استقلال شد و در ابتداى کار بنابر ادعاى سرمربى وقت استقلال او مى توانست پدیده نوظهورى باشد که جماعت فوتبالى را با قابلیت هاى فنى اش میخکوب کند اما این آقاى پدیده، با ایده آل حجازى فاصله داشت و به محض مشخص شدن این مسأله براى حجازى سیاست وى در قبال حسینى کاملاً تغییر کرد. ناصر حجازى در یک مصاحبه زنده تلویزیونى مدعى شد: «من هر چه به این داود حسینى مى گویم که فلان کار را بکن کار خودش را مى کند. اصلاً حرف به گوش این آدم نمى رود. من مى گویم لب خط بازى کن این آقا هر کارى دلش مى خواهد مى کند.»
پرویز برومند نمونه بارز دیگرى از این ماجراست. برومند بعد از اینکه مقابل دالیان ۳ گل دریافت کرد بنا به تشخیص سرمربى نیمکت نشین شد تا در بازى بعدى مقابل جوبیلو ایواتا ، یحیوى کوتاه قامت حارس دروازه استقلال شود و از پس مهار توپ هاى بلند برنیاید. دلخورى برومند از این موضوع با اتفاقاتى که در دیدار استقلال ـ سایپا افتاد و شیوه فاجعه بار دروازه بانى وى علنى شد و شک و شبهات بسیارى را به وجود آورد. همانجا بود که ناصر حجازى دوباره واژه دیسیپلین را پیش کشید : «من هرگز دیسیپلین را فداى اسم نمى کنم. برومند نظم و انضباط نداشت، من هم مقابل جوبیلو بازى اش ندادم.»
موضع گیرى مقابل ملى پوشان استقلال در سال ۷۶ قسمت دیگرى از ماجراى مقابله همیشگى حجازى با بازیکنانش است. استقلال با ۸ ملى پوش از جمله علیرضا منصوریان، فرهاد مجیدى و داریوش یزدانى جزو تیم هاى قدر محسوب مى شد اما حجازى با این تفسیر که بازیکنى باید فیکس به میدان برود که تمام طول هفته را در تمرینات حضور داشته باشد مقابل ملى پوشان تیم خود موضع سفت و سختى گرفت. تعویض هاى دقیقه ۶۰ علیرضا منصوریان که به عنوان هافبک طراح استقلال بهترین روزهاى فوتبالى اش را سپرى مى کرد علاوه بر اینکه آه از نهاد هواداران آبى بلند مى کرد استارت اختلاف بین حجازى و قلعه نویى بود که در آن زمان کمک وى محسوب مى شد.
مصاحبه علیه على اکبریان که در زمان خود جزو بهترین مهاجمان حاضر در لیگ بود هم مصداق دیگرى از این ویژگى منحصر به فرد ناصر حجازى است. اکبریان به دلیل فوت ناگهانى پدرش حدود ۲۰ روز در تمرینات استقلال غایب بود و البته بازگشت او به ترکیب تیم همزمان شد با شکست
۳ - صفر استقلال برابر پرسپولیس که کارنامه حجازى را بیش از هر زمان دیگرى مخدوش کرد. سرمربى براى شانه خالى کردن از زیر بار تقصیر شکست سنگین برابر رقیب سنتى این بار على  اکبریان را نشانه گرفت. «آقاى اکبریان پدرش فوت کرده، یک ماه رفته زرشک پول با مرغ خورده حالا
با ۲۰ کیلو اضافه وزن برگشته به ترکیب.»
تعویض هاى دقیقه ۹۰ ادموند اختر که از آماده ترین مهاجمان استقلال در نیم فصل دوم لیگ ۷۵ بود و صرفاً چند ثانیه اى فرصت حضور در میدان را پیدا مى کرد نمونه دیگرى از لجاجت سرمربى استقلال بود.مربى همیشه شاکى هرگز نتوانست بر عصبانیت اش غلبه کند. جماعت استقلالى هنوز فینال لیگ قهرمانان برابر جوبیلو ایواتا را فراموش نکرده اند. استقلال مقابل چشمان هوادارانش فینال را به حریف داد. ناصر حجازى وارد زمین شد و به هر بازیکنى که مى رسید فریاد مى کشید. جواد زرینچه نیم نگاهى به سرمربى انداخت که این بار داد و فریادش را نثار او مى کرد. زرینچه روى از حجازى برگرداند و راه مخالف را پیش گرفت.

۱۰ سال بعد
«فرهاد مجیدى که خیلى طرفدار دارد تیم هاى بزرگ او را مى خواهند. خب برود.» اما کنایه هاى حجازى نیامده شروع مى شود انگار
نه انگار که همین ۲۴ ساعت قبل از فرهاد مجیدى به عنوان بازیکنى بزرگ نام مى برد. اصلاً راه دورى نمى رویم. جبارى با فتح الله زاده درگیرى لفظى پیدا کرد و بدون اینکه کوچکترین توهینى به کسى کرده باشد از دفتر مدیرعامل به بیرون هدایت شد. محتمل ترین اتفاق آغاز اظهارنظرهاى حجازى علیه جبارى بود که خیلى زود روى صفحات روزنامه ها نشست «یک بچه براى استقلال شرط مى گذارد» «در استقلال جاى گردن کلفت ها نیست» «جبارى عددى نیست که درباره اش بگویم». مجتبى جبارى اما به خانه بازگشت. اختلافات در ظاهر ماجرا حل شده اما واقعیت اینجاست که ذهنیت منفى شکل گرفته بابت این دست اظهارنظرها درآینده فقط با یک جرقه کوچک شعله ور مى شود و این فقط و فقط به ضرر شخص حجازى است که بعد از انزواى چندین ساله و به قصد تحقق آرزوهاى هواداران استقلال به این مجموعه بازگشته. آنچه که دور از شأن و جایگاه یک مربى است تقابل لفظى به خصوص از طریق رسانه ها است با بازیکنانى که به حق یا ناحق متهم شده اند. حجازى قطعاً با گذشت ۱۰ سال پربارتر از قبل به استقلال بازگشته چه اینکه دیگر حداقل براى مربى به سن و سال او فرصتى براى آزمون و خطا وجود ندارد و پیش گرفتن سبک و سیاق همیشگى که یک روش امتحان پس داده و غیرقابل قبول است نتیجه اى جز چوب حراج زدن به آرامش استقلال ندارد. استقلالى ها از حجازى آرامش مى خواهند، فاکتورى که مدتى است مفقود شده و این مهم البته توقع زیادى نیست.

امیری که فکر میکرد امیر است

امیر مى گوید: به جز اعتراض امیر حسین صادقى ما در مالزى مشکل خاص دیگرى نداشتیم! اما حقیقت این گفته را نقض مى کند. گویا سرمربى محترم تیم ملى فراموش کرده در بازى چین بین دو نیمه على کریمى و حسین کعبى چگونه به او نگاه مى کردند و اعتراض خود را از نحوه چینش ترکیب امیر خان به اطرافیان وى اعلام داشتند. گویا او از یاد برده که قبل از بازى با مالزى حسین کعبى در برابر دوربین یکى از شبکه هاى تلویزیونى به سرمربى تیم ملى حمله کرد. انگار آقاى سرمربى فراموش کرده که جواد کاظمیان در لابى هتل پرنس چگونه در گفت و گو با یکى از هواداران تیم ملى با صداى بلند به امیر قلعه نویى ایراد مى گرفت.به نظر مى رسد قلعه نویى تنها به این فکر مى کرد که چگونه ذهن مخاطبان برنامه جام چهاردهم را به بیراهه ببرد تا کسى بیشتر از ماجراهاى پشت پرده خبردار نشود. او خوب مى داند نارضایتى بازیکنان از رفتارهاى او تنها به امیر حسین ختم نمى شود اما چرا از بیان آنها خوددارى مى کند بماند!
انتظار بیجاى حاج رضایى
امیر حاج رضایى خیلى دوست داشت دلیل بى تفاوتى هاى امیر را بداند، او با قیافه اى منطقى از سرمربى مى پرسد: ادبیات امیر قلعه نویى شایسته نیست. او باید تحمل عقاید مخالف را داشته باشد که متأسفانه تاکنون اینگونه نبوده، اما جهت اطلاع حاج رضایى چند نکته مشابه را بازگو مى کنیم که آقاى سرمربى اصلاً تحمل نظر مخالف را ندارد. او بارها و بارها در کوالالامپور منتقدان خود را به سخره گرفت و آنها را به کم دانشى متهم مى کرد. او در کنفرانس هاى خبرى بارها براى موافقانش لبخند زد و براى مخالفان با اخم و نگاه هاى غضب آلود توجیه هاى تاریخ مصرف گذشته بیان کرد. قلعه نویى خوب به یاد دارد که قبل از بازى با چین چگونه به منتقدان تاخت که اجازه بدهید ما کار خودمان را بکنیم. او وقتى با سؤال خبرنگاران مواجه مى شد گمان مى کرد در میدان جنگ مقابل دشمنان خود قرار گرفته و باید آنها را از پاى در بیاورد. نکته جالب توجه این است که قلعه نویى به درستى تفاوت ادبیات سخن گفتن را با آداب نمى داند. تصور او این بود که حاج رضایى مى خواهد بگوید شما بى ادب هستید، در حالى که کارشناس برنامه به نحوه سخن گفتن امیر و البته تفکرات ویژه خاص خودش اعتراض داشت!
غیبت رحمان و قهر کریمى فراموش شد
امیر که این روزها حسابى سنگ لژیونرها را به سینه مى زند در پاسخ به دکتر ذوالفقار نسب مى گوید: وجداناً لژیونرهاى ما به شکل منظم و مرتب در اردو حاضر شدند و همگى مثل یک سرباز شجاع میهن در خدمت تیم ملى بودند! اما یک سؤال بزرگ براى اکثر بینندگان به وجود آمد که امیر بر چه اساسى این حرف را به زبان مى آورد. آیا او از یاد برده که رحمان رضایى از چه تاریخى به اردوى تیم ملى اضافه شد؟ در حالى که همه بازیکنان مجبور بودند به موقع در اردو حاضر شوند رحمان تنها فردى بود که خود را مستثنى از سایرین دانست و دیرتر از همه به کمپ آمد. قلعه نویى مى دانست که رحمان در تهران حضور دارد اما میل چندانى به حضور در تمرینات ندارد. او جرأت نداشت به رحمان اعتراض کند چون مى دانست در جام ملت ها باید از او استفاده کند.
آیا قلعه نویى فراموش کرده که دلیل حضور مدیربرنامه هاى کریمى در هتل پرنس چه بود؟ مگر جز این بوده که او بنا به خواست شما در آن هتل اقامت کرد که در مواقع ضرورى به داد شما برسد! حقیقت غیر از این است که شما بعد از بازى با چین زمانى که کریمى قهر کرده بود و قصد ترک اردو را داشت از وى خواستید که مانع این کار کریمى شود!
نسخه هاى دکتر روانشناس
سرمربى با کنایه مى گوید: آقاى دکتر عزیزما در مالزى فکر همه چیز را کرده بودیم. بازیکنان زیر نظر دکتر روانشناس بودند و ما قبل از اینکه تصمیمى بگیریم با دکتر منتظرى مشورت مى کردیم! اما واقعیت این بار هم بیانگر تناقض گویى امیر است. درست روز قبل از بازى ایران - چین دکتر منتظرى در طبقه پانزدهم هتل پرنس نزدیک به دو ساعت با مهدى رجب زاده صحبت کرد و به او اطمینان داد که شرایط او به زودى تغییر خواهد کرد. او که درک کرده بود مهدى رجب زاده سرشار از انگیزه است بعد از صحبت با مهاجم شیرازى به سراغ شما آمد تا بگوید او مى تواند کار تیم ملى را راه بیندازد اما شما به حرف هاى او بى توجه بودید و اصرار به انتخاب هاى شخصى داشتید.
دکتر روانشناسى که بنا به خواست شما در تیم ملى حضور پیدا کرده بود در صحبتى دوستانه به شما اعلام کرد که مهدى رجب زاده و جواد کاظمیان توانایى درخشش در بازى با کره را دارند اما رجب زاده هیچ موقع مورد توجه خاص شما قرار نگرفت چون شما خطیبى و عنایتى را بیشتر دوست داشتید. حالا به چه علت باز هم بماند!
حرف هاى منتشر نشده رودباریان
سرمربى تیم ملى در پاسخ به دلیل تعویض رودباریان در بازى کره با نگاه هاى معنى دار به دکتر ذوالفقار نسب مى گوید: حسن دروازه بان اول ما بود. او پنالتى گیر نبود. ما براى آنکه به کار وحید اعتقاد داشتیم تصمیم گرفتیم حسن را بیرون بکشیم، اما اگر بازى بعدى در کار بود حسن دوباره دروازه بان اول ما بود!
امیر خیلى دوست داشت وانمود کند که رودباریان نسبت به این تعویض اصلاً ناراضى نبوده اما درست زمانى که پنالتى هاى مرگبار براى ما تمام شد رودباریان با قیافه اى درهم و گرفته از تونل ورزشگاه بوکیت جلیل عبور مى کرد و در مواجهه با خبرنگاران گفت: اصلاً حرفى از من چاپ نکنید اما آقایان فکر مى کنند با این کارها مى توانند صندلى را براى خود حفظ کنند. من نمى دانم دلیل بیرون آوردنم چه بود راستش را اگر بخواهید اصلاً نمى خواهم بدانم چون کادر فنى فقط به خودش فکر مى کند! رودباریان معترض بود همانطور که کعبى، کاظمیان و مبعلى ناراضى بودند. خیلى ها مى خواستند قلعه نویى را بکوبند اما بچه هاى تیم خواستند که حرفى نزنند چون او با آنها به شدت برخورد مى کند و حالا دیگر کسى از او ترسى ندارد. حالا حسن مى داند که دیگر عمر سرمربیگرى امیر به پایان رسیده از این رو مى خواهد بگوید که آقاى سرمربى شما خیلى اشتباه کردید!
توصیه ۲ دوست به امیر
امیر قلعه نویى مى گوید: سیستم ۲-۴-۴ در برابر تیم هاى سرعتى یک سیستم غیر قابل استفاده است چون در این ترکیب دفاع عمق ندارد و خطر فروپاشى دروازه بسیار زیاد است! خیلى از کارشناسان وقتى این حرف امیر را شنیدند هاج و واج ماندند که آقاى سرمربى با چه تفکرى این حرف را مى زند. همه مى دانند که سیستم مورد علاقه امیر ۲-۵-۳ است. او بارها حرف دکتر ذوالفقار نسب را قطع کرد تا بگوید من مى دانم که چه سیستمى براى تیم ملى مناسب است. آقاى دکتر خبر نداشت که امیر قلعه نویى شب قبل از بازى با کره در لابى هتل پرنس در کنار ۲ تن از دوستان صمیمى نشسته بود و با آنها مشورت مى کرد که این دو دوست به او مى گویند: امیر خان باور کن شما با سیستم ۲-۵-۳ مى توانى قهرمان شوى. باورتان نمى شود خیلى ها براى اینکه شما را به زمین بزنند مى گویند ۲-۴-۴ بازى کن قلعه نویى که حسابى تحت تأثیر صحبت هاى این دو دوست قرار گرفته بود در جلسه کادر فنى به منصور ابراهیم زاده و ابراهیمى مى گوید: آقایان ما فردا با این سیستم به زمین مى رویم که همه با توجیه هاى امیر مجبور مى شوند سکوت کنند!
خط و نشان براى زندى
یکى از نکاتى که امیر قلعه نویى در برنامه جام چهاردهم به آن تأکید داشت حضور فریدون زندى در پست دفاع بود.او که تا پایان وقت برنامه مقابل دکتر اصرار مى کرد جاى فریدون درست بود نکته اى را بیان کرد که اصلاً وجود خارجى نداشت. قلعه نویى مدعى شد زندى به او اطمینان داده که در این پست مى توانم خوب باشم، این در حالى است که فریدون در گفت وگو با یک خبرنگار ایرانى که به زبان آلمانى تسلط کامل داشت بارها تأکید کرد که من نمى توانم در این پست بازى کنم اما قلعه نویى اصرار دارد که من در این پست باشم. او حتى شب قبل از بازى با چین به یکى از ملى پوشان مى گوید: به امیر گفتم که درصد اشتباهات من در این پست خیلى بالاست اگر شما صلاح مى دانى من به سر جایم برگردم تا خداى ناکرده اتفاقى نیفتد. اما به گفته این بازیکن سرمربى تیم در پاسخ زندى مى گوید: من به تو مى گویم که باید در این پست باشى من مى دانم که تخصص تو در کجاست. مگر اینجا خانه خاله است که تو هر جا دلت بخواهد بازى کنى، من مربى تو هستم و بهتر از همه مى دانم!

پازلى که طراحش را سردرگم کرد

اصولاً پازل چیز خوب و مفیدى است. از سنین پایه گرفته تا حتى بزرگسالان مى توانند با آن هم سرگرم شوند و هم هوش و ذهن خود را تقویت کنند. براى بعضى ها هم سرعت عمل در تکمیل پازل مى تواند بهانه اى براى مسابقه باشد و...
اما به نظر مى رسد اصطلاح پازل تاکتیکى در تیم ملى ایران صرفاً جهت سرگرمى اهالى فوتبال به وجود آمده و در واقع این پازل مورد ادعاى امیر قلعه نویى اصلاً وجود خارجى نداشته است.
البته این احتمال وجود دارد که پازل تاکتیکى تیم ملى جهت تکمیل شدن نیاز به حداقل ۳ سال وقت داشت و آنقدر طراحى پیچیده اى داشته که حتى خود طراحش یعنى امیر قلعه نویى در اجراى آن سردرگم شده است، چه برسد به مردم عوام و ما رسانه ها و حتى بازیکنان که چیزى از این پازل نفهمیدند.
هیچ جاى دنیا دیده نشده که یک تیم براى شرکت در یک تورنمنت و در هر مسابقه یک شیوه تاکتیکى و به عبارت بهتر سیستم متفاوت داشته باشد. آن هم تیمى که به شهادت دوست و دشمن پرستاره ترین تیم و یکى از جدى ترین مدعیان قهرمانى بود ولى در هیچ مسابقه اى تیم ایران حریفى را تحت تأثیر خود قرار نداد.
گویا ضعیف ترین تیم حاضر در رقابت ها بودیم و باید بر اساس نقاط قوت حریفان تیم خود را درون زمین آرایش مى دادیم و جالب اینکه در تمام بازیها در نیمه اول به مراتب ضعیف تر از حریفان ظاهر شدیم و عملاً هیچ برنامه تاکتیکى مفیدى را نتوانستیم اجرا کنیم.
احتمالاً آنالیزورهاى تیم ملى هیچ نقشى در پازل جناب قلعه نویى نداشتند که در شروع بازیها بر هیچ حریفى تسلط نداشتیم ولى در مجموع باید گفت که پازل سرمربى تیم ملى یکى از عجایب و نوآورى هاى دنیاى فوتبال بود که در صورت رسیدن به موفقیت باید تمام اساتید و بزرگان عرصه مربیگرى پاى کلاس درس قلعه نویى مى نشستند و پازل بازى را از او یاد مى گرفتند.
البته این پازل در نوع خود پیچیدگى هاى جالبى هم داشت و شکل آن مدام تغییر پیدا مى کرد ولى به جاى اینکه حریفان سردرگم شوند خودمان را زمین گیر کرد. در ۳ بازى مرحله گروهى وقتى با سیستم دفاع خطى به میدان رفتیم و چیدمان هافبک ها و مهاجمان تغییر مى کرد فکر کردیم چون تیم ملى بازى تدارکاتى مناسبى نداشته است حق دارد براى پیدا کردن نحوه استقرار صحیح عناصر تهاجمى خود نفراتش را جابه جا کند و درعین حال اجازه ندهد حریفان مراحل بعدى دست ما را بخوانند ولى نه تنها جاى مناسب نفرات در پازل قلعه نویى پیدا نشد بلکه سرمربى تیم ملى ترجیح داد تا کل این پازل را در هم بریزد و این بار با چیدمان ۲-۵-۳ که ماه ها آن را تجربه نکرده بودیم وارد بازى مرحله یک چهارم نهایى شدیم.
هرچه خواستیم بر اساس توانایى هاى بازیکنان جدید قلعه نویى را سر و شکل بدهیم، نشد که نشد چرا که در رطوبت ۹۰ درصدى کوالالامپور هیچ پیستونى نمى توانست بارها در خط طولى زمین حرکت کند و نیاز به مکمل در کنار پیستون ها با تمام وجود احساس مى شد، حضور بى خاصیت ترین شماره ۱۰ تاریخ فوتبال ایران در نوک حمله هم بر پیچیدگى هاى این پازل مى افزود و طورى شد که هرگز پازل قلعه نویى تکمیل نشد.
راستى اى کاش شرایطى فراهم شود تا سرمربى تیم ملى در بازگشت به تهران یک کلاس توجیهى براى اصحاب رسانه ها در مورد پازل خود بگذارد تا ما هم بتوانیم مخاطبان خود را درباره این پازل توجیه کنیم و به آنها توضیح دهیم چرا هیچ گاه قطعات این پازل در کنار هم درست قرار نگرفت.
رمل و اسطرلاب هم بلد نیستیم چون وقتى نفراتى که ۳ سال متوالى در استقلال شاگرد قلعه نویى بودند، نمى دانند پازل او چه شکلى است. پس شخص قلعه نویى باید ما را توجیه کند تا در مورد این پازل بیشتر بدانیم.