اندر احوال مردى که دو زن داشت ....!!!!

یک ضرب المثل قدیمى میگوید : مرد وقتى تنبانش دو تا شد خانه اش تنگ میشود زنش بد گل !! حالا حکایت ماست .
در خبر ها خواندم که در ولایت سابق ما -- رشت --مردى را که دو تا زن داشته است به آتش کشیده اند و این بنده خداى دو زنه را جزغاله کرده اند !
داستان از این قرار است که گویا این آقاى خوش اشتها ، که لابد بند لیفه اش سست بوده و گندم رى به مزاجش نمى ساخته و هوس ماست مسیب به دلش افتاده بود ، رفته بود دور از چشم عیال مربوطه ، پریروى مکرمه ى دیگرى را به عقد خود در آورده بود تا مثل کبوتر هاى دو برجه ، دانه اش را در حرم حضرت رضا بخورد و فضله اش را در شاه عبدالعظیم بیندازد و آن گفته ى نغز حضرت سعدى را آویزه ى گوش کند که :
برو، زن کن اى خواجه ، هر نو بهار ......که تقویم پارینه ناید به کار !!!!
اما عیال مربوطه با یکى دو تا از قوم و خویش ها همدستى کرده و بیچاره آقا داماد را زنده زنده کباب کرده اند تا هم عبرتى براى دیگر آقایانى باشد که زیر سرشان بلند شده ، و هم اینکه مردان خوش اشتها دیگر هوس اینجور غلط هاى زیادى نکنند .
اینکه یک آقاى عیالوار چطور جرات میکند برود دوباره زن بگیرد و چطورى در آن اوضاع و احوال قاراشمیش --که موسى با عصا راه میرود --، از پس خرج و مخارج عیال دوم بر میآید ، خودش از آن معجزاتى است که تنها در جمهورى عزیز اسلامى روى میدهد ، اما من یاد یک لطیفه اى افتادم که بى مناسبت نیست براى تان تعریفش کنم :
میگویند : چهار نفر مرده بودند و اینها را برده بودند در بارگاه حضرت باریتعالى تا به اعمال خوب و بدشان رسیدگى بشود .
اولى ، آدم نماز خوان خداترس بى آزار مردم دار ى بود که توى این دنیا دست از پا خطا نکرده بود . وقتیکه در بارگاه الهى اعمال خوب و بدش را سنجیدند متوجه شدند که این بنده ى خدا در تمامى عمرش نه آزارى به کسى رسانده ، نه مال کسى را خورده ، نه دل کسى را شکسته ، و نه به کسى ظلم کرده است . بنابر این به فرمان حضرت باریتعالى یکراست راهى بهشت اش کردند .
مرد دوم ، آدم اهل صفاى دین دار خدا شناسى بود که هم نمازش را مى خواند هم عرق اش را میخورد . بنا بر این به فرمان حضرت باریتعالى روانه ى برزخ اش کردند .
نفر سوم ، آدمیزادى بود که در تمامى عمرش ، نه نمازى خوانده بود ، نه صدقه اى داده بود ، نه دست بینوایى را گرفته بود ، و نه هرگز از خدا یاد کرده بود . وقتیکه اعمال خوب و بدش را در ترازوى بارگاه الهى سنجیدند فرمان الهى بر این قرار گرفت که او را روانه ى دوزخ کنند ، اما یکى از فرشتگان مقرب درگاه الهى پا در میانى کرد و عذر گناهانش را از درگاه احدیت خواست و به عرض حضرت باریتعالى رساند که این بنده ى خدا در این دنیا آنچنان گرفتار زن بد خوى بد طینت بد زبانى بوده است که بقدر کافى زجر کشیده است و دیگر نیازى نیست که روانه ى جهنم بشود . خداوند امر فرمود تا او را هم راهى برزخ کردند .
نوبت به نفر بعدى رسید . این آقا مردى بود که در این دنیا یکبار ازدواج کرده و زنش را طلاق داده ، و سپس بار دوم با علیامخدره ى دیگرى ازدواج کرده بود .
راویان اخبار و طوطیان شکر شکن چنین گزارش داده اند که پس از سنجش اعمال خوب و بدش ، خداوند فرمود تا او را به " طویله " بفرستند !!!

http://gilehmard.com