ابری نیست بادی نیست می نشینم لب حوض، گردش ماهی ها، روشنی، من، گل، آب پاکی خوشه ی زیست.
مادرم ریحان می چیند. نان و ریحان و پنیر، آسمان بی ابر، اطلسی هایی تر.
رستگاری نزدیک، لای گل های حیاط.
نور در کاسه ی مس، چه نوازش ها می ریزد! نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین می آرد. پشت لبخندی پنهان هرچیز،روزنی دارد دیوار زمان، که ازآن، چهره ی من پیداست.
چیزهایی هست که نمی دانم.می دانم، سبزه ای را بکنم خواهد مرد.
می روم بالا تا اوج. من پر از بال و پرم.راه می بینم در ظلمت، من پر از فانوسم.
من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت. پرم از راه. از پل، از رود، از موج.
پرم از سایه ی برگی در آب،
چه درونم تنهاست.
ادامه...
توی یه روز مزخرف ....... یه نتیجه بیخود.............. همه چی رو قوز بالاقوز کرد. خوب چیه.....آدم به تیم اول جدول ببازه بهتره یا به تیم رشتیا ؟؟؟؟ امروز که از اول صبحش گند بود.... اینم از وسط روز که بازی و نتیجش حسابی حالمونو گرفت...خدا شبشو بخیر کنه..... به قول ظریفی..... یه موقعه ... اون قبل ترا .. وقتی میخواستن راجع به آدم حرف بزنن یه میرزا بعد اسم طرف میذاشتن که نشونه احترام به اون آدم بود...... ولی حالا ... نه از ون آمیرزا چیزی یاقی مونده نه از اون احترام...... و به قول گفتنی .. : اون مه مه رو لولو برد...... حالا واسه خاطر هر کس و ناکسی...واسه خاطر یه هرجائی ...... یا یه.... جائی ....تو روت وای میستن و به قولی هارت و پورت می کنن... ای جوانی ..... کجائی ..... اون موقه ها همه چی قشنگتر بود.... نه ؟؟؟؟؟؟ ولی بازم با این حال زندگی ادامه داره...... خوشا به حال اون میرزاهائی که هنوزم .. میرزا باقی موندن.......... خوشا به حالشون..... یگذریم..... ببینیم این اس اس های در پیت چیکار میکنن......البته اگه مثل همیشه گاو بندی نکنن و یکی به نفع اون یکی بازی رو خراب نکنه..... تا بعد.... قرمزته...................................................................................................
اسفندیار
یکشنبه 16 آذرماه سال 1382 ساعت 04:27 ب.ظ
موقع نظر دادن منو ...
سلام ... خوشم نیومده از این نتیجه ... میگذره ...
کاش مشکلات همشون زودترن بگذرن
خوش باشی
گاو بندی نمیشه اسمش رو گذاشت ولی سال قبل تهرانی ها کمی در مقابل اونا وا دادند تا با اون ۳امتیاز ملوان ما رو حذف کنن.
سلام بابا بذار ببازیم آخرش که گهرمانیم!!