ساعت نصفه شب می باشد و تلفن خانه زنگ می زند. همگی به صورت هولانه پای تلفن می باشیم. یک آقای حیوانکی با لحن مظلومانه می گوید: «آیا مادر من آنجا می باشد؟»
دل همه ما در حال سوزیدن می باشد. بابایم می پرسد: «شما کی می باشید؟» آقای حیوانکی می گوید: «من هاچ، زنبور عسل می باشم!!»
الان صبح می باشد و به خاطر بامزگی های آقای هاچ همه ما پف آلوده می باشیم. بابایم می گوید: «به علت دیر شدن، همگی با مترو سر کارمان برویم» او توضیح می دهد که مترو یک قطار در زیر زمین می باشد که به نفع ترافیک بوده و با آن شکلاتی که وسطش کش می آید، فرق دارد!
من و خواهرم و بابایم راهی مدرسه و سر کار می باشیم. مادر بزرگم می گوید: «من هم بیایم هوایی بخورم» عموی دوست داشتنی و آبرو برم هم به ما الحاق می شود که تجربه های جدیدی در مترو کسب کند. ما به وسیله پله هایی که به جای آدم راه می روند در مترو می باشیم. همه آدمهایی که مثل ما محترم می باشند، منتظر قطار ایستاده اند.
آقای محترمی از بلندگو می گوید: «خط قرمز کنار سکو حریم ایمن شما می باشد» یک آقای مهربان به عمویم که خنگولانه نگاه می کند می گوید: «یعنی لطفاً یک قدم گم شوید عقب!» آقای بلندگوی محترم می گوید: «واگن های یک و دو مخصوص خانم های محترم می باشد». مادر بزرگم به خواهرم می گوید: «برویم مادر» عمویم می گوید: «باشه، برویم!».
همان آقای مهربان به عمویم می گوید: «شما کجا تشریف می برید؟» عموی مهربانم می گوید: «من که نمی توانم مادرم را وسط این همه شلوغی تنها بگذارم!» من به این غیرت قلمبه عمویم افتخار می کنم. همان آقای مهربان لبخندزن می گوید: «فرمایش شما متین ولی لطفاً گم شوید عقب!» در حالی که بابایم صدای اسکیپی در می آورد، من به این فکر می کنم که بعضی عموها چقدر باعث سر شکستگی می باشند. قطار به صورت هوهو چی چی می رسد. همه آدم ها به صورت متمدنانه به در حمله می کنند و روی صندلی ها می نشینند. بعد یکی یکی بلند می شوند و جای خود را به پیرمردها و خانم ها می دهند. من نمی دانم اینها که می خواستند جای خود را به دیگران بدهند چرا پس حمله می کنند آخر. بابایم می گوید: «سر ثواب کردن دعوا می باشد!».
قطار راه افتاد و ما از شدت زیادی آدم در حال خفگی می باشیم. در هر واگن کلی آدم به صورت MP3 کنار هم می باشند ولی واگن خانم ها خیلی دنج و خلوت می باشد از بس حقوق نابرابر با آقایان دارند!
از شدت شلوغی دست هیچ کس به خودش نمی رسد. عمویم می گوید: «یک نفر سر من را بخاراند!» مادر و خواهر ممدفرنگیز خانم اینا هم وارد واگن ما می شوند و حال آدم از ممد بی غیرت با آن کت و شلوار مسخره اش به هم می خورد.
در واگن هیچی هوا نمی باشد، در عوض از تهویه آن کلی هوای خوب با اسانس تخم مرغ می آید که آدم خوشش بیاید. اینجا خیلی آدم تو آدم می باشد. در این هیر و ویری یک آقای نا محترمی لپ من را گرفته و ول نمی کند که «کوچولوی گوگولی و جیجولی، چقدر با نمک می باشی» بابایم می گوید: «آقا لپ را ول کن، این بچه خودش لپ همه را می کشد!» یک آقای ژیگولی دیگری دستش را روی صورتش گذاشته و من نمی دانم چرا یک انگشت او نمی باشد.
عمویم توضیح می دهد که «انگشت آقای ژیگولی مشغول جست و جو در یکی از حفرهای صورتش می باشد.» عمویم خیلی در این امور آگاه است! انگشت آقای ژیگولی پیدا می شود، او به بغل دستی اش یک چیز کوچولویی می دهد و می گوید: «لطفاً این را دست به دست کنید تا دیوار!!» حال من خیلی تهوع می باشد.
ما به سلامتی در مقصد می باشیم و به صورت لهیده ای از واگن خارج می شویم و حال من هنوز تهوع می باشد. یک نفر به نفع ترافیک جیب بابایم را زده است! مادر بزرگ و خواهرم می رسند و حال من هنوز در تهوع می باشد و اووق ق...
بابایم می گوید: «بنویس که این متروی خارج از کشور می باشد که گیر ندهند» این متروی خارج از کشور می باشد، لطفاً گیر ندهید!
در راستای بی بازیکنی تیم نفله اس اس ....و برق اندازی مهره های شاخص پرسپولیس ..خبر زیر رامطالعه بفرمائید:
پیشنهاد 200 میلیونی استقلال به کاویانپور و شاید کریمی
به گزارش گروه فوتبال خبرگزاری ورزش ایران (ایپنا)، حامد کاویانپور بازیکن سابق پرسپولیس، با پیشنهادی 200 میلیونی ازتیم همیشه رقیب استقلال مواجه شده است.
برپایه این گزارش به نقل از منابع آگاه، باشگاه استقلال از مدتی پیش تلاشهای خود را برای جذب این بازیکن پرسپولیسی آغاز کرده است.( بخوانید برق اندازی شدید{...} )
شایان ذکر است که یکی از مدیران استقلال در گفت و گو با گروه فوتبال خبرگزاری ورزش ایران (ایپنا)، این خبر را تایید کرد.
او گفت: مدتی است که این موضوع را دنبال می کنیم،اما در نهایت همه چیز به تصمیم شخصی کاویانپور بستگی دارد
خبر دیگر اینکه علی کریمی که قراردادش به تازگی با الاهلی به پایان رسیده است، به کاویانپور پیشنهاد کرده ، فصل بعد هر دو در یک تیم بازی کنند.
منبع خبر:IPNA : www.ipna.ir